جنگ جهانی 2
تعداد بازديد : 72
سپتامر سال 1939 آغاز شد نژاد پرستی هیتلر و سوزندن یهودیان دنیا را وحشتناک کرده بود .که یک آریایی از قوم جرمن قدرت بزرگ بود.این شد که برای نجات دنیا کشور هایی به پا خیزیدند.آمریکا ،شوروی(روسیه) ،انگلیس وفرانسه در گروه متفقین. هیتلر هم آرام نشست،ژاپن ،ایتالیاوآلمان در گروه متحدین.
این گستردهترین جنگ جهان است که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر جنگیدند. در طول این جنگ کشورهای مختلف تمام توان اقتصادی و علمی خود را بر محور ساخت تسلیحات جنگی متمرکز کردند. این جنگ همچنین باعث کشتارهای جمعی از جمله هولوکاستو حملهٔ گسترده هوایی به شهرهای آلماناز جمله درسدنو بمباران هستهای هیروشیما و ناکازاکیشد. در طول جنگ جهانی دوم بیش از ۷۰ میلیون نفر کشته شدند که این آمار خونینترین درگیری انسان در طول تاریخ بشریت است.
دلایل آغاز جنگ
به طور اساسی میتوان ریشه جنگ جهانی دوم را در جنگ جهانی اول جستجو کرد. با شکست سه محور اصلی یعنی امپراتوری اتریش-مجارستان، امپراتوری عثمانیو امپراتوری آلماندر جنگ جهانی اولسیاستهای سختگیرانهای از سوی دولتهای پیروز جنگ جهانی اول به این کشورها تحمیل شد. بخشهای متعددی از خاک این کشورها به کشورهای همسایه بخشیده شد و از تجزیه امپراتوری اتریش-مجارستان کشورهایی نویی متولد شدند.
از سوی دیگر در آلمانرشد ملیگراییافراطی توسط هیتلر به دلیل سیاستهایی که متفقینبه وسیله معاهده ورسایبه آلمانتحمیل کردند زمینه رشد فکری نازیسمرا فراهم آورد. بر اساس معاهده ورسایآلمان ۱۳ درصد از خاک خود را از دست داده بود و هیچ مستعمرهای نداشت. همچنین غرامت سنگینی به آلمان تحمیل شده بود و دولت تازه تأسیس جمهوری وایمارمیبایست این غرامت را از درآمدهای ملی به متفقینپرداخت نماید. در سوی دیگر جنگ داخلی در روسیهباعث تشکیل شورویشده بود.
جمهوری تازه تأسیس وایمار در آلمان به دلیل نزاع بین مخالفان و موافقان هیچگاه موفقیت چشمگیری بدست نیاورد. در ایتالیابنیتو موسولینییک حکومت فاشیستیرا به وجود آورده بود. موسولینییک سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفت و در چند مرحله به الجزایرو چند کشور دیگر آفریقایی حمله کرد. در آلمان حزب نازیبه رهبری آدولف هیتلرتوانست در یک رایگیری عمومی به پیروزی در انتخابات رایشستاگدست یابد و توسط پاول فون هیندنبورگرئیس جمهور وقت آلمان به عنوان صدراعظم انتخاب شود. هیتلر پس از ماجرای آتشسوزی رایشستاگتمامی احزاب آلمان را لغو و یک حکومت تک حزبی را ایجاد کرد.
در چینحزب کمونیستتوانست حکومت را به دست بگیرد. در دهه ۱۹۲۰ چین دچار یک رشته جنگ داخلی شد. دولت ژاپنتمایل بسیاری به ضمیمه کردن بخش شرقی چین به خاک خود را داشت. این تهاجم باعث شد منطقه منچوریدر شمال شرقی چین به اشغال ژاپن درآید. در اروپا دولت انگلستاندر ژوئن ۱۹۳۵ توافقنامهای با آلمان امضا کرد که باعث کم شدن محدودیتهای دریایی آلمان میشد. در اکتبر همان سال ایتالیا به اتیوپیحمله کرد و آلمان تنها کشوری بود که از حمله پشتیبانی کرد. ایتالیا نیز در پاسخ به حمایت آلمان موافقت خود نسبت به الحاق اتریشبه آلمان را اعلام کرد.
هیتلر به تدریج سعی در کنار گذاشتن معاهده ورسایداشت و در ادامه این سیاست منطقه راینلندرا به آلمان ضمیمه کرد و با واکنش مهمی از سوی کشورهای متفق مواجه نشد. وقتی که جنگ داخلی اسپانیادر ژوئیه ۱۹۳۶ آغاز شد هیتلرو موسولینیحمایت قاطع خود را از ملیگرایان اسپانیایی اعلام کردند. از طرف دیگر شورویاز کمونیستهای اسپانیا حمایت کرد و دو طرف به آزمایش سلاحهای جدید خود در نبرد اسپانیا روی آوردند. در اکتبر ۱۹۳۶ دولتهای ایتالیا و آلمان نازی معاهدهای به نام رم-برلین امضاء کردند. بعدها ژاپن نیز به این پیمان پیوست.
بمب باران درسن
ز ۱۳فوریهتا ۱۵فوریه۱۹۴۵ (۲ماه قبل از پایان جنگ) در حالی که پیروزی متفقین قطعی مینمود، برای کمک به پیشرفت سریعتر نیروهای شورویکه از شرق به سوی آلماندرحال پیشروی بودند، بمبافکنهای سنگین نیروی هوایی سلطنتی بریتانیابریتانیاو نیروی هوایی ایالات متحدهبیش از ۳۹۰۰ تُن بمب متعارف و آتشزا بر روی شهر درسدنفرو ریختند. شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان، بین ۲۴٬۰۰۰ تا ۴۰٬۰۰۰ نفر غیرنظامی تخمین زده میشود
کامیکازه
با نزدیک شدن پایان جنگ جهانی دوم و پیروزیهای متفقین، آلمانیها و ژاپنیها، هر دو نیاز در دو مقطع زمانی نیاز به معجزههایی برای مقاومت داشتند.
در این راستا، نیروی هوایی آلمان یا لوفتوافه، هواپیماهایی را برای حمله انتحاری به سمت اهداف در نظر گرفت، مأموریتهایی که البته بیشتر یک در قالب یک پروپاگاند باقی ماندند تا یک برنامه عملی.
اما ژاپنیها مصممتر بودند، خلبانان انتحاری آنها کامیکاز Kamikaze نامیده میشدند، تا پایان جنگ و تسلیم کشور آفتاب تابان مجموعا چهار هزار خلبان انتحاری جان خود را از دست دادند، جالب است که تنها ۱۴ درصد آنها موفق میشدند، با هواپیماهای خود به شناورهای متفقین بکوبند.
اما با همین درصد موفقیت، میزان موفقیت آنها قابل توجه بود و منجر به غرق شدن ۴۷ شناور آمریکایی از قایقها گرفته تا ناوهای اسکورت شدند و به ۳۰۰ شناور هم صدمات جدی وارد کردند.
آنچه میخوانید، متن خاطرات یکی از این خلبانها بود که البته پایان جنگ باعث شد، زنده بماند و رهسپار مأموریت نشود:
وقتی در جنگ بینالمللی دوم، کشور ژاپن علیه آمریکا وارد جنگ شد سربازان و ملوانان آمریکایی حتیالمقدور سعی میکردند که از خدمت در دریاهای ژاپنی خودداری گنند. اینکار به این خاطر نبود که نیروهای دریایی و یا جنگیِ ژاپن بر آمریکا برتری داشت، بلکه به این سبب بود که ژاپنیها برای پیروزی و یا نابودی نیروی جنگیِ آمریکا خصوصاً ناوهای جنگی، مسافربری و تجارتی عملیاتی انجام میدادند که هیچ یک از سربازان و ملوانان آمریکائی و یا اروپائی حاضر به انجام آن نمیشدند. یکی از این عملیات جانفشانیهایی بود که خلبانان ژاپنی برای نابودی کشتی و یا قدرت جنگی آمریکا انجام میدادند.
این دسته از افراد ژاپنی را در آن زمان «خلبانان مرگ» نام نهاده بودند. خلبانان جوان ژاپنی داوطلب میشدند برای نابود ساختن هریک از کشتیهای آمریکا جان خود را فدا نمایند و با کوبیدن هواپیمای خود روی کشتی دشمن، خود را نابود کنند و هم یک ناو بزرگ چندین هزار تنی با صدها ناوی و ملوان را دچار آتشسوزی کنند.
یکی از این خلبانان مرگ ژاپنی «تاکاایوکی ماتسواو»Takaiukimatsuo نام داشت ، او پس از جنگ به دین مسیح در آمد و کشیش شد، وی داستان خلبانان مرگ را در یکی از مجلات فرانسوی چنین تشریح کرده بود:
قبل از جنگ بینالمللی دوم در دبستانها و دبیرستانهای ژاپن به ما میآموختند که هر فرد ژاپنی باید در جنگ و نبرد بر علیه دشمن جان خود را فدا کند.
در آموزشگاهها به ما میآموختند که ما نژاد برگزیده خداوند هستیم و خداوند ژاپن را سرزمین و مقر اقامت خود قرار داده است، امپراتور ژاپن، پسر خداست، بنابراین خودکشی و جانفشانی برای امپراطور و حفظ ژاپن نه فقط لازم بلکه افتخار است.
سرود ملی ما به ما میآموخت که در راه وطن باید در حال تبسم مرگ را استقبال کنیم، در سرود ملی ما گفته میشد که افتخار و شرافت نصیب کسی است که در راه ژاپن بمیرد، بدین طرق من و سایر جوانان همسنِ من در ژاپن فکر میکردیم که هیچکس در جهان جرئت و شهامت مخالفت و یا مبارزه با ژاپن و امپراطور آن را نداشته و نباید داشته باشد.
ما جوانان ژاپنی را طوری بار آورده بودند که ترس و وحشت از دشمن برای ما معنی و مفهومی نداشت. وقتی هواپیماهای آمریکائی شهرهای ژاپن را بمباران میکردند، من که در آن موقع ۱۷ ساله بودم تصمیم گرفتم برای دفاع از ژاپن وارد مشکلترین قسمت ارتش ژاپن شوم، در آنزمان نیروی هوائی ژاپن قسمتی داشت به نام «گروه خلبانان مرگ».
این گروه که تمام اعضای آن داوطلبانه انتخاب شده بودند، همانطور که از اسمش بر میآید، میبایست با هواپیماهای خود به روی کشتی یا موسسات جنگی دشمن فرود آیند، هم خود و هم آن مٶسسات و یا کشتی را نابود سازند، رفتم و در گروه خلبانان مرگ نامنویسی کردم.
دستهای که من جزء آن اسم نوشته بودم دو هزار نفر بود.
برای این کار یک تعلیمات مقدماتی لازم بود. ما ساعت پنج صبح موظف بودیم که با شنیدن صدای شیپور از خواب بیدار شویم و در مدت ده دقیقه سر و صورت خود را شسته و لباس بپوشیم.
از ساعت پنج صبح تا ۷ صبح کار ما مطالعه و تحصیل ریاضیات انگلیسی و تکنیک خلبانی و پرواز بود، بعد استادانِ ما از کتاب ملی ژاپن، داستان و حماسههای مختلفی که حس وطنپرستی ما را تحریک میکرد برای ما میخواندند که چرا ما باید برای ژاپن جان خود را فدا کنیم.
در زمان جنگ بینالمللی دوم، ما ژاپنیها میدانستیم که آمریکا بیش از ما هواپیما دارد و میتواند هواپیماهای جدیدی بسازد.
وقتی دولت آمریکا با هزارها هواپیما و ناوهای هواپیمابر و رزمناو به فیلیپین و سایر نقاط تحت فرماندهی ژاپن حمله برد، یک روز آمیرال ژاپنی «اوهنیسکی» ما را در فرودگاه بزرگ جمع کرد، او گفت ما ژاپنیها با وسایل محدود جنگی به طور طبیعی قادر به شکست آمریکا با این همه تجهیزات نخواهیم بود. برای پیروزی تنها یک راه وجود دارد و آن، این است که عدهای از شما داوطلب شوند که با هواپیما خود را به دودکش موتورهای جنگی و یا تجارتی بکوبند، یعنی باید هزارها تن از خلبانان ژاپنی هم جان خود را فدا نمایند، هم هواپیما را، تا ما موفق به زانو در آوردن دشمن گردیم – پس هرکس که داوطلب این کار است از فردا خود را به قسمت خلبانان «مرگ» معرفی نماید.
از آن روز به بعد هزارها جوان ژاپنی به طرف پادگان خلبانان مرگ شتافتند تا افتخار خودکشی با هواپیمای خود را برای سربلندی ژاپن به دست آورند. عده زیادی از این جوانان ژاپنی به تشویق پدر و مادر خود داوطلب خدمت در پادگان خلبانان مرگ شدند، تا بعدها پدران و مادران آنها اسم پسران خود را در «معبد قهرمانان جنگی» ببینند و پیش دوستان و آشنایان خود افتخار کنند که پسرانشان جزء خلبانان مرگ برای سربلندی ژاپن جان خود را فدا کردهاند.
طرز آموزش ما بسیار مشکل بود، من جزء دستهای بودم که افراد آن از ۱۵۰ نفر داوطلب مرگ تشکیل شده بود. هر پنج نفر از ما یک استاد داشت که با سرعت و دقت، فن خلبانی را به ما میآموخت. برای کوچکترین اشتباه ما را به سختی مجازات میکردند، برای اشتباهات کوچک دست و پاهای ما را به شلاق میبستند، برای اشتباهات بزرگ صورت ما هدف شلاق قرار میگرفت. ما تمرین میکردیم که چگونه مستقیم بدون اینکه اشتباه کنیم و یا منحرف شویم خود و هواپیما را به لوله کشتی دشمن بزنیم. ما را طوری آموزش میدادند که ما تصور میکردیم اصولاً خودمان هواپیما هستیم.
خلاصه ما در جریان تمرین چندین بار شدیداً شلاق خورده و شکنجه میدیدیم ولی با خود میگفتیم که در راه افتخار ژاپن و امپراطور، این جانفشانیها نه فقط اهمیتی ندارد، بلکه لازم است.
قبل از اینکه من برای ماموریت خودکشی پرواز نمایم، دو هزار نفر از خلبانان مرگ جان خود را فدا کرده بودند. شب قبل از روزی که خلبانان مرگ میبایست به ماموریت خودکشی بروند افتخار داشتند که با سرفرماندهان شام صرف کنند. خلبانان مرگ بلافاصله پس از صرف شام وارد یک اطاق خلوت شده، وصیّت خود را مینوشتند، آنها بعد با یک قیچی از طلا چند تار از موی سر خود را کنده، چند ناخن از انگشتان خود را نیز میکندند و همه آن را در یک پاکتی قرار میدادند. خلبانان صبح زود در میدان هواپیمائی حاضر میشدند و در حضور سایر خلبانان که در حال آموزش بودند، شمشیر سامورائی به کمر آنها بسته میشد و سپس یکیک وارد هواپیماهای خود شده، به مٲموریت مرگ رهسپار میگردیدند.
من شاهد پرواز عده زیادی از خلبانان مرگ بودم ولی هیچ مشاهده نکردم که حتی یکی از آنها در موقع پرواز غمگین و یا ناراحت باشد، همه متبسم و خوشحال وارد هواپیمای مرگ میشدند و به سوی مرگ میشتافتند. طبیعی است یک خلبان مرگ امکان نداشت که دیگر زنده باز گردد. ما جوانانِ در حال تعلیم که ناظر پرواز آنها بودیم عمگین میشدیم که چرا هنوز وقت ما نرسیده است که سوار هواپیمای مرگ شده و جان خود را برای ژاپن و امپراطور خود فدا نماییم.
روزی که قرار بود، من به مٲموریت مرگ بروم بمبهای اتمی شهرهای ناکازاکی و هیروشیما را نابود کردند. آنروز نه فقط غمانگیرترین روزهای زندگی من بود بلکه به من و میلیونها ژاپنی فهماند که چقدر زندگی و دلبستگیهای آن پوچ و بیمعنی است.
تلفات انسانی جنگ جهانی دوم بر اساس کشورها |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
پایان جنگ
در مورد این موضوع نظریه های بسیاری گفته شده .اما اصلی ترین آن این است که ،آلبرت انیشتن از آلمان فرار وبه آمریکا آمده و هسته ی اتم را می شکافد
ولی دانشمندان آمریکایی از روی آن بمب اتم رامی سازند. ودر حمله به بندر هیروشیما و ناکازاکی به کار می برند . واین موجب وحشت هیتلر شده . وهیتلر و زنی که عاشق آن بوده هر دو داخل اسید می پرند. و بعد سازمان ملل برای رسیدگی به این موضوع و پیشگیری تکرار آن تاسیس می شود.
خلاصه ای از جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم، دومین جنگ فراگیر است كه از سپتامبر 1939 آغاز شد و اوت 1945 پایان یافت.
این جنگ علاوه بر اروپا، در بخشهای گستردهای از قاره آسیا و آفریقا تأثیرات مخرب عمدهای برجای گذاشت و كشورهای اسلامی، از جمله ایران را درگیر خود كرد.
علل اصلی جنگ جهانی دوم عبارت بود از اشتباهات عهدنامه ورسای (7 مه 1919) كه ظاهراً به جنگ جهانی اول پایان داد، همچنین پیامدهای بحران اقتصادی سال 1929 و از همه مهمتر رقابت سیاسی فاشیسم و دموكراسیهای غربی و ماركسیسم. عامل اخیر چنان مؤثر بود كه نبرد میان كشورهای درگیر، به شكل بیسابقهای، عموم مردم را به قلمرو جنگ كشاند، به طوری كه در پایان جنگ تعداد كشتهشدگان نظامی و غیرنظامی تقریباً با هم برابری میكرد.
این جنگ، كه بین دو بلوك متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریكا و شوروی) درگرفت، به لحاظ گستردگی جغرافیایی و قدرت تخریب منابع انسانی و طبیعی، بیهمتا بوده است.
وضع اسفبار زندگی مردم آلمان به دنبال شكست در جنگ جهانی اول و الزام دولت آلمان به پرداخت غرامت جنگی سنگین، ظهور آدولف هیتلر را كه عامل اصلی شروع جنگ جهانی دوم بود، تسهیل كرد.
وی كه شكست آلمان را نتیجه توطئه یهودیان و كمونیستها میدانست، نه تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه ورسای شد، بلكه با طرح شعار پان ژرمنیسم و با اعلام برتری كامل نژاد ژرمن، حق گسترش قلمرو آلمان تا سرزمین ملتهای اسلاو در اروپای مركزی و شرقی را مسلّم انگاشت و تبعیض نژادی را اساس جهانبینی خود قرار داد و به همین شكل در صدد گسترش نفوذ خود در دیگر نقاط جهان برآمد.
از سوی دیگر جامعه ملل، ایتالیا را به سبب اشغال اتیوپی در سال 1935، تحریم اقتصادی كرد و این امر به ایجاد محور رُم ـ برلین در سال 1936 انجامید.
پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریكا، حدود 78 میلیون كیلومتر مربع از خاك كره زمین (بیش از نیمی از خشكیهای جهان) را در اختیار داشتند. در مقابل، سرزمینهای متعلق به آلمان، ایتالیا و ژاپن مجموعاً به حدود 6/2 میلیون كیلومتر مربع میرسید.
این تفاوتها بیانگر چرایی عزم كشورهای كامیاب (بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریكا) در حفظ مرزهای موجود و اجتناب آنها از جنگ و در عین حال دلیل تداوم ناخرسندی فزاینده آلمان، ایتالیا و ژاپن بود. این امر 3 كشور اخیر را در طول 20 سال ترك مخاصمه (1919ـ 1939)، به سوی توسعه ابزارهای جنگی كشاند و آنها را به گسترش سرزمینهایشان واداشت و ستیزهجوییهای آنها اسباب جنگ جهانی دوم را فراهم آورد.
اشغال پراگ، پایتخت لهستان، به دست ارتش آلمان برای متفقین تحملپذیر نبود. اتحاد جماهیر شوروی، كه به قدرت مقاومت دولتهای غربی در برابر آلمان اطمینان نداشت، ترجیح داد به آلمان نزدیك شود. پیمان عدم تعرض آلمان و شوروی در 23 اوت 1939، نگرانی هیتلر را از جنگ در دو جبهه زدود.
در اول سپتامبر 1939، ارتش آلمان به لهستان حمله برد و در 3 سپتامبر انگلیس و فرانسه به رایش آلمان اعلام جنگ كردند. لهستان در كمتر از یك ماه از ارتشهای آلمان و شوروی شكست خورد و زمینه برای حمله به دیگر مناطق فراهم آمد.
در آغاز، آلمان و متحدانش در تمام جبهههای مغرب و مشرق اروپا و خاورمیانه و خاور دور به پیروزیهای گستردهایدست یافتند. از پاییز 1942، اوضاع تغییر كرد و اولین نشانههای شكست متحدین پدیدار شد.
اشغال سرزمینهای شوروی باعث اتحاد متفقین با این كشور شد و زمینه را برای تصرف سرزمینهای از دست رفته فراهم كرد. در اواخر نوامبر 1942، ارتش سرخ شوروی در جبهههای مشرق، ضدحمله گسترده خود را در حوضه ولگا در شمال و استالینگراد در جنوب آغاز كرد و تا 2 فوریه 1943، كلیه قوای آلمان را سركوب كرد.
ارتش سرخ شوروی، بهرغم مقاومتهای سرسختانه قوای آلمانی در سایر نقاط شوروی، به پیشروی ادامه داد و توانست همه سرزمینهای تصرف شده را پس بگیرد. بدین ترتیب در اوایل سال 1943، دولتهای محور، ابتكار عمل را در كلیه جبههها از دست داده بودند.
پساز گردهمایی سران انگلیس و آمریكا و شوروی در اجلاس تهران (28 نوامبر ـ اول دسامبر 1943)، آمریكا و انگلیس مشغول تدارك حملهای شدند كه بزرگترین عملیات نظامی جنگ جهانی دوم به شمار میرفت.
روسها نیز در بهار 1944، همزمان با حمله نیروهای مشترك آمریكا و انگلیس در شمال نورماندی، تهاجم بزرگ خود را در حوضه دنیپر آغاز كردند و از آنجا به رومانی و بلغارستان و سپس آلمان حملهور شدند.
در جبهه غرب، سپاه مشترك آمریكا و انگلیس پس از پس گرفتن پاریس در 25 اوت، به سوی مرزهای آلمان پیشروی كرد و به این ترتیب، از فوریه 1945 از مشرق و مغرب به خاك آلمان هجوم بردند.
هیتلر كه از قرارگاه زیرزمینی خود در برلینِ تحت محاصره، ناامیدانه به مقاومت ادامه میداد، وقتی خبر مرگ موسولینی را شنید، در 30 آوریل 1945 خودكشی كرد و دولت جدید آلمان را دونیتس، فرمانده نیروی دریایی، در ایالت شلسویگ تشكیل داد و از متفقین تقاضای ترك مخاصمه كرد.
در 8 مه، سند قطعی تسلیم بیقید و شرط آلمان در برلین امضا شد و براساس تصمیماتی كه روزولت، استالین و چرچیل در اجلاس یالتا در فوریه 1945 گرفتند، این كشور به مناطق اشغالی تقسیم شد.
اما جنگ در خاور دور تا چند ماه دیگر ادامه داشت. ژاپن كه هنوز اندونزی، هندوچین، بخش مهمی از خاك چین و تعداد زیادی از جزایر اقیانوس آرام را در اشغال داشت، با مقاومت سرسختانه خود، موجب ترس متفقین از ادامه جنگی طولانی شده بود.
از همینرو، آمریكا مسئولیت پرتاب 2 بمب اتمی را بر شهرهای هیروشیما و ناگازاكی (به ترتیب در 6 و 9 اوت 1945)، پذیرفت و به این ترتیب سند تسلیم بیقید و شرط نیروهای مسلح ژاپن در 2 سپتامبر همان سال بر عرشه رزمناو آمریكایی میسوری به امضا رسید و جنگ كاملاً خاتمه یافت.
شمار تلفات نظامی این جنگ بیش از 23 میلیون تن و تلفات غیرنظامی آن بیش از 26 میلیون تن بوده است. در مورد میزان خسارات مالی و هزینههایی كه طرفین درگیر متحمل شدهاند نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. با این حال، این جنگ از لحاظ هزینه به جنگ چهار تریلیون دلاری و از لحاظ تلفات انسانی به جنگی با تلفات چهل میلیون تن نیز موسوم شده است.
جنگ جهانی دوم بر سراسر جهان و نیز جهان اسلام تأثیرات گستردهای داشت كه برخی از آنها عبارتاند از:
- فروپاشی نظام چند قطبی و شكلگیری نظام دو قطبی شرق و غرب به رهبری شوروی و آمریكا،
- رنگ باختن نفوذ قدرتهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آلمان در سیاستهای بینالمللی،
- شروع جنگ سرد به عنوان صحنه رقابت دو بلوك در قالب اتحادیهها و پیمانهای خاص،
- تحریك جنبشهای ضداستعماری و متعاقب آن استقلال مستعمرات و ایجاد چند كشور جدید
سپتامر سال 1939 آغاز شد نژاد پرستی هیتلر و سوزندن یهودیان دنیا را وحشتناک کرده بود .که یک آریایی از قوم جرمن قدرت بزرگ بود.این شد که برای نجات دنیا کشور هایی به پا خیزیدند.آمریکا ،شوروی(روسیه) ،انگلیس وفرانسه در گروه متفقین. هیتلر هم آرام نشست،ژاپن ،ایتالیاوآلمان در گروه متحدین.
این گستردهترین جنگ جهان است که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر جنگیدند. در طول این جنگ کشورهای مختلف تمام توان اقتصادی و علمی خود را بر محور ساخت تسلیحات جنگی متمرکز کردند. این جنگ همچنین باعث کشتارهای جمعی از جمله هولوکاستو حملهٔ گسترده هوایی به شهرهای آلماناز جمله درسدنو بمباران هستهای هیروشیما و ناکازاکیشد. در طول جنگ جهانی دوم بیش از ۷۰ میلیون نفر کشته شدند که این آمار خونینترین درگیری انسان در طول تاریخ بشریت است.
دلایل آغاز جنگ
به طور اساسی میتوان ریشه جنگ جهانی دوم را در جنگ جهانی اول جستجو کرد. با شکست سه محور اصلی یعنی امپراتوری اتریش-مجارستان، امپراتوری عثمانیو امپراتوری آلماندر جنگ جهانی اولسیاستهای سختگیرانهای از سوی دولتهای پیروز جنگ جهانی اول به این کشورها تحمیل شد. بخشهای متعددی از خاک این کشورها به کشورهای همسایه بخشیده شد و از تجزیه امپراتوری اتریش-مجارستان کشورهایی نویی متولد شدند.
از سوی دیگر در آلمانرشد ملیگراییافراطی توسط هیتلر به دلیل سیاستهایی که متفقینبه وسیله معاهده ورسایبه آلمانتحمیل کردند زمینه رشد فکری نازیسمرا فراهم آورد. بر اساس معاهده ورسایآلمان ۱۳ درصد از خاک خود را از دست داده بود و هیچ مستعمرهای نداشت. همچنین غرامت سنگینی به آلمان تحمیل شده بود و دولت تازه تأسیس جمهوری وایمارمیبایست این غرامت را از درآمدهای ملی به متفقینپرداخت نماید. در سوی دیگر جنگ داخلی در روسیهباعث تشکیل شورویشده بود.
جمهوری تازه تأسیس وایمار در آلمان به دلیل نزاع بین مخالفان و موافقان هیچگاه موفقیت چشمگیری بدست نیاورد. در ایتالیابنیتو موسولینییک حکومت فاشیستیرا به وجود آورده بود. موسولینییک سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفت و در چند مرحله به الجزایرو چند کشور دیگر آفریقایی حمله کرد. در آلمان حزب نازیبه رهبری آدولف هیتلرتوانست در یک رایگیری عمومی به پیروزی در انتخابات رایشستاگدست یابد و توسط پاول فون هیندنبورگرئیس جمهور وقت آلمان به عنوان صدراعظم انتخاب شود. هیتلر پس از ماجرای آتشسوزی رایشستاگتمامی احزاب آلمان را لغو و یک حکومت تک حزبی را ایجاد کرد.
در چینحزب کمونیستتوانست حکومت را به دست بگیرد. در دهه ۱۹۲۰ چین دچار یک رشته جنگ داخلی شد. دولت ژاپنتمایل بسیاری به ضمیمه کردن بخش شرقی چین به خاک خود را داشت. این تهاجم باعث شد منطقه منچوریدر شمال شرقی چین به اشغال ژاپن درآید. در اروپا دولت انگلستاندر ژوئن ۱۹۳۵ توافقنامهای با آلمان امضا کرد که باعث کم شدن محدودیتهای دریایی آلمان میشد. در اکتبر همان سال ایتالیا به اتیوپیحمله کرد و آلمان تنها کشوری بود که از حمله پشتیبانی کرد. ایتالیا نیز در پاسخ به حمایت آلمان موافقت خود نسبت به الحاق اتریشبه آلمان را اعلام کرد.
هیتلر به تدریج سعی در کنار گذاشتن معاهده ورسایداشت و در ادامه این سیاست منطقه راینلندرا به آلمان ضمیمه کرد و با واکنش مهمی از سوی کشورهای متفق مواجه نشد. وقتی که جنگ داخلی اسپانیادر ژوئیه ۱۹۳۶ آغاز شد هیتلرو موسولینیحمایت قاطع خود را از ملیگرایان اسپانیایی اعلام کردند. از طرف دیگر شورویاز کمونیستهای اسپانیا حمایت کرد و دو طرف به آزمایش سلاحهای جدید خود در نبرد اسپانیا روی آوردند. در اکتبر ۱۹۳۶ دولتهای ایتالیا و آلمان نازی معاهدهای به نام رم-برلین امضاء کردند. بعدها ژاپن نیز به این پیمان پیوست.
بمب باران درسن
ز ۱۳فوریهتا ۱۵فوریه۱۹۴۵ (۲ماه قبل از پایان جنگ) در حالی که پیروزی متفقین قطعی مینمود، برای کمک به پیشرفت سریعتر نیروهای شورویکه از شرق به سوی آلماندرحال پیشروی بودند، بمبافکنهای سنگین نیروی هوایی سلطنتی بریتانیابریتانیاو نیروی هوایی ایالات متحدهبیش از ۳۹۰۰ تُن بمب متعارف و آتشزا بر روی شهر درسدنفرو ریختند. شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان، بین ۲۴٬۰۰۰ تا ۴۰٬۰۰۰ نفر غیرنظامی تخمین زده میشود
کامیکازه
با نزدیک شدن پایان جنگ جهانی دوم و پیروزیهای متفقین، آلمانیها و ژاپنیها، هر دو نیاز در دو مقطع زمانی نیاز به معجزههایی برای مقاومت داشتند.
در این راستا، نیروی هوایی آلمان یا لوفتوافه، هواپیماهایی را برای حمله انتحاری به سمت اهداف در نظر گرفت، مأموریتهایی که البته بیشتر یک در قالب یک پروپاگاند باقی ماندند تا یک برنامه عملی.
اما ژاپنیها مصممتر بودند، خلبانان انتحاری آنها کامیکاز Kamikaze نامیده میشدند، تا پایان جنگ و تسلیم کشور آفتاب تابان مجموعا چهار هزار خلبان انتحاری جان خود را از دست دادند، جالب است که تنها ۱۴ درصد آنها موفق میشدند، با هواپیماهای خود به شناورهای متفقین بکوبند.
اما با همین درصد موفقیت، میزان موفقیت آنها قابل توجه بود و منجر به غرق شدن ۴۷ شناور آمریکایی از قایقها گرفته تا ناوهای اسکورت شدند و به ۳۰۰ شناور هم صدمات جدی وارد کردند.
آنچه میخوانید، متن خاطرات یکی از این خلبانها بود که البته پایان جنگ باعث شد، زنده بماند و رهسپار مأموریت نشود:
وقتی در جنگ بینالمللی دوم، کشور ژاپن علیه آمریکا وارد جنگ شد سربازان و ملوانان آمریکایی حتیالمقدور سعی میکردند که از خدمت در دریاهای ژاپنی خودداری گنند. اینکار به این خاطر نبود که نیروهای دریایی و یا جنگیِ ژاپن بر آمریکا برتری داشت، بلکه به این سبب بود که ژاپنیها برای پیروزی و یا نابودی نیروی جنگیِ آمریکا خصوصاً ناوهای جنگی، مسافربری و تجارتی عملیاتی انجام میدادند که هیچ یک از سربازان و ملوانان آمریکائی و یا اروپائی حاضر به انجام آن نمیشدند. یکی از این عملیات جانفشانیهایی بود که خلبانان ژاپنی برای نابودی کشتی و یا قدرت جنگی آمریکا انجام میدادند.
این دسته از افراد ژاپنی را در آن زمان «خلبانان مرگ» نام نهاده بودند. خلبانان جوان ژاپنی داوطلب میشدند برای نابود ساختن هریک از کشتیهای آمریکا جان خود را فدا نمایند و با کوبیدن هواپیمای خود روی کشتی دشمن، خود را نابود کنند و هم یک ناو بزرگ چندین هزار تنی با صدها ناوی و ملوان را دچار آتشسوزی کنند.
یکی از این خلبانان مرگ ژاپنی «تاکاایوکی ماتسواو»Takaiukimatsuo نام داشت ، او پس از جنگ به دین مسیح در آمد و کشیش شد، وی داستان خلبانان مرگ را در یکی از مجلات فرانسوی چنین تشریح کرده بود:
قبل از جنگ بینالمللی دوم در دبستانها و دبیرستانهای ژاپن به ما میآموختند که هر فرد ژاپنی باید در جنگ و نبرد بر علیه دشمن جان خود را فدا کند.
در آموزشگاهها به ما میآموختند که ما نژاد برگزیده خداوند هستیم و خداوند ژاپن را سرزمین و مقر اقامت خود قرار داده است، امپراتور ژاپن، پسر خداست، بنابراین خودکشی و جانفشانی برای امپراطور و حفظ ژاپن نه فقط لازم بلکه افتخار است.
سرود ملی ما به ما میآموخت که در راه وطن باید در حال تبسم مرگ را استقبال کنیم، در سرود ملی ما گفته میشد که افتخار و شرافت نصیب کسی است که در راه ژاپن بمیرد، بدین طرق من و سایر جوانان همسنِ من در ژاپن فکر میکردیم که هیچکس در جهان جرئت و شهامت مخالفت و یا مبارزه با ژاپن و امپراطور آن را نداشته و نباید داشته باشد.
ما جوانان ژاپنی را طوری بار آورده بودند که ترس و وحشت از دشمن برای ما معنی و مفهومی نداشت. وقتی هواپیماهای آمریکائی شهرهای ژاپن را بمباران میکردند، من که در آن موقع ۱۷ ساله بودم تصمیم گرفتم برای دفاع از ژاپن وارد مشکلترین قسمت ارتش ژاپن شوم، در آنزمان نیروی هوائی ژاپن قسمتی داشت به نام «گروه خلبانان مرگ».
این گروه که تمام اعضای آن داوطلبانه انتخاب شده بودند، همانطور که از اسمش بر میآید، میبایست با هواپیماهای خود به روی کشتی یا موسسات جنگی دشمن فرود آیند، هم خود و هم آن مٶسسات و یا کشتی را نابود سازند، رفتم و در گروه خلبانان مرگ نامنویسی کردم.
دستهای که من جزء آن اسم نوشته بودم دو هزار نفر بود.
برای این کار یک تعلیمات مقدماتی لازم بود. ما ساعت پنج صبح موظف بودیم که با شنیدن صدای شیپور از خواب بیدار شویم و در مدت ده دقیقه سر و صورت خود را شسته و لباس بپوشیم.
از ساعت پنج صبح تا ۷ صبح کار ما مطالعه و تحصیل ریاضیات انگلیسی و تکنیک خلبانی و پرواز بود، بعد استادانِ ما از کتاب ملی ژاپن، داستان و حماسههای مختلفی که حس وطنپرستی ما را تحریک میکرد برای ما میخواندند که چرا ما باید برای ژاپن جان خود را فدا کنیم.
در زمان جنگ بینالمللی دوم، ما ژاپنیها میدانستیم که آمریکا بیش از ما هواپیما دارد و میتواند هواپیماهای جدیدی بسازد.
وقتی دولت آمریکا با هزارها هواپیما و ناوهای هواپیمابر و رزمناو به فیلیپین و سایر نقاط تحت فرماندهی ژاپن حمله برد، یک روز آمیرال ژاپنی «اوهنیسکی» ما را در فرودگاه بزرگ جمع کرد، او گفت ما ژاپنیها با وسایل محدود جنگی به طور طبیعی قادر به شکست آمریکا با این همه تجهیزات نخواهیم بود. برای پیروزی تنها یک راه وجود دارد و آن، این است که عدهای از شما داوطلب شوند که با هواپیما خود را به دودکش موتورهای جنگی و یا تجارتی بکوبند، یعنی باید هزارها تن از خلبانان ژاپنی هم جان خود را فدا نمایند، هم هواپیما را، تا ما موفق به زانو در آوردن دشمن گردیم – پس هرکس که داوطلب این کار است از فردا خود را به قسمت خلبانان «مرگ» معرفی نماید.
از آن روز به بعد هزارها جوان ژاپنی به طرف پادگان خلبانان مرگ شتافتند تا افتخار خودکشی با هواپیمای خود را برای سربلندی ژاپن به دست آورند. عده زیادی از این جوانان ژاپنی به تشویق پدر و مادر خود داوطلب خدمت در پادگان خلبانان مرگ شدند، تا بعدها پدران و مادران آنها اسم پسران خود را در «معبد قهرمانان جنگی» ببینند و پیش دوستان و آشنایان خود افتخار کنند که پسرانشان جزء خلبانان مرگ برای سربلندی ژاپن جان خود را فدا کردهاند.
طرز آموزش ما بسیار مشکل بود، من جزء دستهای بودم که افراد آن از ۱۵۰ نفر داوطلب مرگ تشکیل شده بود. هر پنج نفر از ما یک استاد داشت که با سرعت و دقت، فن خلبانی را به ما میآموخت. برای کوچکترین اشتباه ما را به سختی مجازات میکردند، برای اشتباهات کوچک دست و پاهای ما را به شلاق میبستند، برای اشتباهات بزرگ صورت ما هدف شلاق قرار میگرفت. ما تمرین میکردیم که چگونه مستقیم بدون اینکه اشتباه کنیم و یا منحرف شویم خود و هواپیما را به لوله کشتی دشمن بزنیم. ما را طوری آموزش میدادند که ما تصور میکردیم اصولاً خودمان هواپیما هستیم.
خلاصه ما در جریان تمرین چندین بار شدیداً شلاق خورده و شکنجه میدیدیم ولی با خود میگفتیم که در راه افتخار ژاپن و امپراطور، این جانفشانیها نه فقط اهمیتی ندارد، بلکه لازم است.
قبل از اینکه من برای ماموریت خودکشی پرواز نمایم، دو هزار نفر از خلبانان مرگ جان خود را فدا کرده بودند. شب قبل از روزی که خلبانان مرگ میبایست به ماموریت خودکشی بروند افتخار داشتند که با سرفرماندهان شام صرف کنند. خلبانان مرگ بلافاصله پس از صرف شام وارد یک اطاق خلوت شده، وصیّت خود را مینوشتند، آنها بعد با یک قیچی از طلا چند تار از موی سر خود را کنده، چند ناخن از انگشتان خود را نیز میکندند و همه آن را در یک پاکتی قرار میدادند. خلبانان صبح زود در میدان هواپیمائی حاضر میشدند و در حضور سایر خلبانان که در حال آموزش بودند، شمشیر سامورائی به کمر آنها بسته میشد و سپس یکیک وارد هواپیماهای خود شده، به مٲموریت مرگ رهسپار میگردیدند.
من شاهد پرواز عده زیادی از خلبانان مرگ بودم ولی هیچ مشاهده نکردم که حتی یکی از آنها در موقع پرواز غمگین و یا ناراحت باشد، همه متبسم و خوشحال وارد هواپیمای مرگ میشدند و به سوی مرگ میشتافتند. طبیعی است یک خلبان مرگ امکان نداشت که دیگر زنده باز گردد. ما جوانانِ در حال تعلیم که ناظر پرواز آنها بودیم عمگین میشدیم که چرا هنوز وقت ما نرسیده است که سوار هواپیمای مرگ شده و جان خود را برای ژاپن و امپراطور خود فدا نماییم.
روزی که قرار بود، من به مٲموریت مرگ بروم بمبهای اتمی شهرهای ناکازاکی و هیروشیما را نابود کردند. آنروز نه فقط غمانگیرترین روزهای زندگی من بود بلکه به من و میلیونها ژاپنی فهماند که چقدر زندگی و دلبستگیهای آن پوچ و بیمعنی است.
تلفات انسانی جنگ جهانی دوم بر اساس کشورها |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
پایان جنگ
در مورد این موضوع نظریه های بسیاری گفته شده .اما اصلی ترین آن این است که ،آلبرت انیشتن از آلمان فرار وبه آمریکا آمده و هسته ی اتم را می شکافد
ولی دانشمندان آمریکایی از روی آن بمب اتم رامی سازند. ودر حمله به بندر هیروشیما و ناکازاکی به کار می برند . واین موجب وحشت هیتلر شده . وهیتلر و زنی که عاشق آن بوده هر دو داخل اسید می پرند. و بعد سازمان ملل برای رسیدگی به این موضوع و پیشگیری تکرار آن تاسیس می شود.
خلاصه ای از جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم، دومین جنگ فراگیر است كه از سپتامبر 1939 آغاز شد و اوت 1945 پایان یافت.
این جنگ علاوه بر اروپا، در بخشهای گستردهای از قاره آسیا و آفریقا تأثیرات مخرب عمدهای برجای گذاشت و كشورهای اسلامی، از جمله ایران را درگیر خود كرد.
علل اصلی جنگ جهانی دوم عبارت بود از اشتباهات عهدنامه ورسای (7 مه 1919) كه ظاهراً به جنگ جهانی اول پایان داد، همچنین پیامدهای بحران اقتصادی سال 1929 و از همه مهمتر رقابت سیاسی فاشیسم و دموكراسیهای غربی و ماركسیسم. عامل اخیر چنان مؤثر بود كه نبرد میان كشورهای درگیر، به شكل بیسابقهای، عموم مردم را به قلمرو جنگ كشاند، به طوری كه در پایان جنگ تعداد كشتهشدگان نظامی و غیرنظامی تقریباً با هم برابری میكرد.
این جنگ، كه بین دو بلوك متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریكا و شوروی) درگرفت، به لحاظ گستردگی جغرافیایی و قدرت تخریب منابع انسانی و طبیعی، بیهمتا بوده است.
وضع اسفبار زندگی مردم آلمان به دنبال شكست در جنگ جهانی اول و الزام دولت آلمان به پرداخت غرامت جنگی سنگین، ظهور آدولف هیتلر را كه عامل اصلی شروع جنگ جهانی دوم بود، تسهیل كرد.
وی كه شكست آلمان را نتیجه توطئه یهودیان و كمونیستها میدانست، نه تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه ورسای شد، بلكه با طرح شعار پان ژرمنیسم و با اعلام برتری كامل نژاد ژرمن، حق گسترش قلمرو آلمان تا سرزمین ملتهای اسلاو در اروپای مركزی و شرقی را مسلّم انگاشت و تبعیض نژادی را اساس جهانبینی خود قرار داد و به همین شكل در صدد گسترش نفوذ خود در دیگر نقاط جهان برآمد.
از سوی دیگر جامعه ملل، ایتالیا را به سبب اشغال اتیوپی در سال 1935، تحریم اقتصادی كرد و این امر به ایجاد محور رُم ـ برلین در سال 1936 انجامید.
پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریكا، حدود 78 میلیون كیلومتر مربع از خاك كره زمین (بیش از نیمی از خشكیهای جهان) را در اختیار داشتند. در مقابل، سرزمینهای متعلق به آلمان، ایتالیا و ژاپن مجموعاً به حدود 6/2 میلیون كیلومتر مربع میرسید.
این تفاوتها بیانگر چرایی عزم كشورهای كامیاب (بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریكا) در حفظ مرزهای موجود و اجتناب آنها از جنگ و در عین حال دلیل تداوم ناخرسندی فزاینده آلمان، ایتالیا و ژاپن بود. این امر 3 كشور اخیر را در طول 20 سال ترك مخاصمه (1919ـ 1939)، به سوی توسعه ابزارهای جنگی كشاند و آنها را به گسترش سرزمینهایشان واداشت و ستیزهجوییهای آنها اسباب جنگ جهانی دوم را فراهم آورد.
اشغال پراگ، پایتخت لهستان، به دست ارتش آلمان برای متفقین تحملپذیر نبود. اتحاد جماهیر شوروی، كه به قدرت مقاومت دولتهای غربی در برابر آلمان اطمینان نداشت، ترجیح داد به آلمان نزدیك شود. پیمان عدم تعرض آلمان و شوروی در 23 اوت 1939، نگرانی هیتلر را از جنگ در دو جبهه زدود.
در اول سپتامبر 1939، ارتش آلمان به لهستان حمله برد و در 3 سپتامبر انگلیس و فرانسه به رایش آلمان اعلام جنگ كردند. لهستان در كمتر از یك ماه از ارتشهای آلمان و شوروی شكست خورد و زمینه برای حمله به دیگر مناطق فراهم آمد.
در آغاز، آلمان و متحدانش در تمام جبهههای مغرب و مشرق اروپا و خاورمیانه و خاور دور به پیروزیهای گستردهایدست یافتند. از پاییز 1942، اوضاع تغییر كرد و اولین نشانههای شكست متحدین پدیدار شد.
اشغال سرزمینهای شوروی باعث اتحاد متفقین با این كشور شد و زمینه را برای تصرف سرزمینهای از دست رفته فراهم كرد. در اواخر نوامبر 1942، ارتش سرخ شوروی در جبهههای مشرق، ضدحمله گسترده خود را در حوضه ولگا در شمال و استالینگراد در جنوب آغاز كرد و تا 2 فوریه 1943، كلیه قوای آلمان را سركوب كرد.
ارتش سرخ شوروی، بهرغم مقاومتهای سرسختانه قوای آلمانی در سایر نقاط شوروی، به پیشروی ادامه داد و توانست همه سرزمینهای تصرف شده را پس بگیرد. بدین ترتیب در اوایل سال 1943، دولتهای محور، ابتكار عمل را در كلیه جبههها از دست داده بودند.
پساز گردهمایی سران انگلیس و آمریكا و شوروی در اجلاس تهران (28 نوامبر ـ اول دسامبر 1943)، آمریكا و انگلیس مشغول تدارك حملهای شدند كه بزرگترین عملیات نظامی جنگ جهانی دوم به شمار میرفت.
روسها نیز در بهار 1944، همزمان با حمله نیروهای مشترك آمریكا و انگلیس در شمال نورماندی، تهاجم بزرگ خود را در حوضه دنیپر آغاز كردند و از آنجا به رومانی و بلغارستان و سپس آلمان حملهور شدند.
در جبهه غرب، سپاه مشترك آمریكا و انگلیس پس از پس گرفتن پاریس در 25 اوت، به سوی مرزهای آلمان پیشروی كرد و به این ترتیب، از فوریه 1945 از مشرق و مغرب به خاك آلمان هجوم بردند.
هیتلر كه از قرارگاه زیرزمینی خود در برلینِ تحت محاصره، ناامیدانه به مقاومت ادامه میداد، وقتی خبر مرگ موسولینی را شنید، در 30 آوریل 1945 خودكشی كرد و دولت جدید آلمان را دونیتس، فرمانده نیروی دریایی، در ایالت شلسویگ تشكیل داد و از متفقین تقاضای ترك مخاصمه كرد.
در 8 مه، سند قطعی تسلیم بیقید و شرط آلمان در برلین امضا شد و براساس تصمیماتی كه روزولت، استالین و چرچیل در اجلاس یالتا در فوریه 1945 گرفتند، این كشور به مناطق اشغالی تقسیم شد.
اما جنگ در خاور دور تا چند ماه دیگر ادامه داشت. ژاپن كه هنوز اندونزی، هندوچین، بخش مهمی از خاك چین و تعداد زیادی از جزایر اقیانوس آرام را در اشغال داشت، با مقاومت سرسختانه خود، موجب ترس متفقین از ادامه جنگی طولانی شده بود.
از همینرو، آمریكا مسئولیت پرتاب 2 بمب اتمی را بر شهرهای هیروشیما و ناگازاكی (به ترتیب در 6 و 9 اوت 1945)، پذیرفت و به این ترتیب سند تسلیم بیقید و شرط نیروهای مسلح ژاپن در 2 سپتامبر همان سال بر عرشه رزمناو آمریكایی میسوری به امضا رسید و جنگ كاملاً خاتمه یافت.
شمار تلفات نظامی این جنگ بیش از 23 میلیون تن و تلفات غیرنظامی آن بیش از 26 میلیون تن بوده است. در مورد میزان خسارات مالی و هزینههایی كه طرفین درگیر متحمل شدهاند نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. با این حال، این جنگ از لحاظ هزینه به جنگ چهار تریلیون دلاری و از لحاظ تلفات انسانی به جنگی با تلفات چهل میلیون تن نیز موسوم شده است.
جنگ جهانی دوم بر سراسر جهان و نیز جهان اسلام تأثیرات گستردهای داشت كه برخی از آنها عبارتاند از:
- فروپاشی نظام چند قطبی و شكلگیری نظام دو قطبی شرق و غرب به رهبری شوروی و آمریكا،
- رنگ باختن نفوذ قدرتهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آلمان در سیاستهای بینالمللی،
- شروع جنگ سرد به عنوان صحنه رقابت دو بلوك در قالب اتحادیهها و پیمانهای خاص،
- تحریك جنبشهای ضداستعماری و متعاقب آن استقلال مستعمرات و ایجاد چند كشور جدید